تفکر در کلام خدا

یکی از راههای ماندن در کلام خدا، فکر کردن در مورد آن است که کتاب مقدس آن را “تفکر” می نامد. ایده تفکر این تصویر را برای بسیاری زنده می کند که فکر خود را در حالت خنثی قرار دهی و بگذاری سرگردان شود. این دقیقاً بر عکس تفکر کتاب مقدسی است. تفکر یعنی فکر کردن متمرکز، و این کار تلاش جدی می خواهد. آیه ای را انتخاب می کنید و در مورد آن در فکرتان بارها و بارها تفکر می کنید.
اگر می دانید چطور غصه بخورید پس می دانید که چطور تفکر نیز بکنید. غصه فکر متمرکز بر روی مسئله ای منفی است. تفکر همان کار را انجام می دهد، اما بجای مشکلتان بر کلام خدا متمرکز است.
هیچ عادت دیگری به اندازه تفکر روزانه در کلام نمی تواند زندگی شما را تبدیل کند و شما را بیشتر شبیه مسیح بسازد.
یکی از دلایلی که خدا داود را “دلخواه خویش” ” اعمال رسولان ۲۲:۱۳” نامید این است که داود دوست داشت در کلام خدا تفکر کند.او گفت: “ خداوندا، کلام تو را چقدر دوست دارم! تمام روز در آن تفکر می کنم””مزمور ۹۷:۱۱۹” تفکر جدی در کلام خدا، کلید دعای جواب داده شده و رمز زندگی موفق است.

 در انجیل یوحنا ۱:۳ـ۲۱ پاسخی اصولی به این پرسش می یابیم. در این بخش از کتابمقدس شاهد مکالمۀ عیسی مسیح با یک شخص برجستۀ فریسی به نام نیقودیموس می باشیم. او، که یکی از اعضای مجلس سَن هِدرین (یعنی از حاکمین یهود) بود، در تاریکی شب نزد مسیح آمد تا از او سؤالاتی بپرسد.

عیسی مسیح در صحبت با نیقودیموس گفت: “آمین آمین به تو می گویم اگر کسی از سر نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمیتواند دید.” نیقودیموس به او گفت: “چگونه ممکن است که انسانی که پیر شده باشد، مولود گردد؟ آیا میشود که بار دیگر داخل شکم مادر گشته، مولود شود؟” عیسی در جواب فرمود: “آمین آمین به تو می گویم اگر کسی از آب و روح مولود نگردد، ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود. آنچه از جسم مولود شد، جسم است و آنچه از روح مولود گشت، روح است. عجب مدار که به تو گفتم باید شما از سر نو مولود گردید.” (یوحنا ۳:۳ـ۷)
معنی تحت اللفظی ” تولد تازه،” متولد شدن از عالم بالا است. نیقودیموس با یک احتیاج حقیقی به نزد مسیح آمده بود؛ او نیازمند یک تبدیل درونی (یعنی یک دگرگونی روحانی) بود. تولد تازه را خدا می بخشد. تولد تازه عملی است که خدا بوسیلۀ آن حیات جاودانی را به شخصی که ایمان می آورد عطا می کند (دوم قرنتیان ۱۷:۵ ؛ تیطس ۵:۳ ؛ اول پطرس ۳:۱ ؛ اول یوحنا ۲۹:۲ ؛ ۹:۳ ؛ ۷:۴ ؛ ۱:۵ـ۴ ،۱۸). یوحنا ۱۲:۱ـ۱۳ خاطر نشان می سازد که “از سر نو مولود ” شدن حامل این پیغام نیز هست که چنین شخصی، به وسیلۀ ایمان به عیسی مسیح، “فرزند خدا” نیز شده است.

سؤال منطقی که در این راستا مطرح میشود این است که: “چرا یک شخص احتیاج دارد که دوباره متولد شود؟” پولس رسول در رسالۀ خود به افسسیان ۱:۲ می نویسد: “و شما را که در خطایا و گناهان مُرده بودید زنده گردانید.” او همچنین در رسالۀ خود به رومیان ۲۳:۳ در خطاب به کلیسای روم می نویسد: “زیرا همه گناه کرده اند، و از جلال خدا قاصر میباشند.” بنابراین، برای اینکه گناهان شخص آمرزیده شوند و با خدا رابطه ای زنده و شخصی داشته باشد، او احتیاج دارد از سر نو مولود گردد؛ یعنی تولد تازه یابد.
اما چگونه این امر امکان پذیر میگردد؟ افسسیان ۸:۲ـ۹ تعلیم میدهد: “زیرا که محض فیض نجات یافته اید؛ بوسیلۀ ایمان. و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست. و نه از اعمال؛ تا هیچکس فخر نکند.” هنگامیکه یک شخص “نجات می یابد،” او از سر نو مولود شده است، از لحاظ روحانی تجدید حیلت یافته است، و از همان لحظه بخاطر حیات تازه ای که یافته است فرزند خدا می باشد. در حقیقت هنگامی که ایمان می آوریم عیسی مسیح با مرگ خویش بر صلیب جریمۀ گناهان ما را پرداحت نمود، ما از نقطه نظر روحانی دوباره متولد میشویم. “پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقت تازه ای است….” (دوم قرنتیان ۱۷:۵ الف).

اگر تا به امروز عیسی مسیح خداوند را به عنوان نجات دهندۀ خود نپذیرفته اید، امروز روح القدس با شخص شما صحبت میکند. شما احتیاج دارید که از سر نو مولود گردید. آیا حاضر هستید که بسوی مسیح آئید و در او مخلوق جدیدی گردید؟ “و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد. که نه از خون، و نه از خواهش جسد، و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولد یافتند” (یوحنا ۱۲:۱ـ۱۳)

در من بمانید تا میوه و ثمر بیاورید

 
رفته بودم پارک، شاخه ای را دیدم با وجودی که وصل به تنه درخت سرسبزی بود اما خشک شده بود. به یاد تعلیم مسیح افتادم که می فرماید: “شما شاخه هستید و من تنه، در من بمانید تا میوه و ثمر بیاورید.”

از خودم پرسیدم پس چرا این شاخه با وجودی که وصل به تنه درخت است خشک شده؟چرا عنکبوت فقط  بدور این شاخه  تار تنیده و امکان نفس کشیدنش را گرفته و آن را خشک کرده.؟ “عنکبوت که گیاه خوار نیست، پس چرا این طور بدور برگهای سبز و تازه این شاخه  تار تنیده؟” علت چیست ؟
علت اصلی وجود حشراتی است که بر روی این شاخه نشسته اند .

در واقع عنکبوت برای حشرات تار بافته، نه برای شاخه ها. ولی شاخه ها بطور ناخواسته قربانی وجود حشراتی شده اند که اجازه داشتند روی آن بنشینند  .

در زندگی ما شریر نیزهیچ علاقه ای به تغذیه از خصوصیات ایمانی و باورهای کتاب مقدسی ما ندارد بلکه او بدنبال حشراتی است که بر روی قسمتی از فکر و زندگی ما نشسته اند. هرگز اجازه ندهید حشرات موذی بر روی افکار و قلب تان بنشینند .

وقتی با وجود سر سبز بودن اجازه بدهیم حشرات غرور، حسادت، خودخواهی، خودبرتر بینی و مقام پرستی یا حشرات خودکم بینی و ناامیدی، حس تقصیر و ناکافی بودن و یا دل نازکی بر روی ما بنشیند، حتما شرارت دنیا بدور ذهن و فکر ما تار میبافد و مارا منزوی میکند و با وجودی که وصل به تنه کلیسا و اجتماعات ایمانداران هستیم آرام آرام در خودمان خشک می شویم.

درمان، حقیقتا ساده است:
برای اینکه حشره ای روی شاخه ها ننشیند ابتدا آنرا برضد حشرات موذی سمپاشی میکنند.شما هم ابتدای هرروز قبل ازهرچیز خود را بوسیله دعا و پرستش و خواندن کلام خدا برعلیه حشراتی که میخواهند در طول روز بر روی افکارتان بنشینند حفاظت کنید. دراین صورت شیطان هیچ علاقه ای به تار بافتن دور شما ندارد زیرا پرستش و دعا و خواندن کلام خدا قوی ترین حفاظت کننده بر علیه حشرات ناامیدى و افسردگى و ضعف ایمان است . همواره سر و سبز و مبارک خدا باشید.
جلیل سپهر

کتاب مقدس به روشنی بیان می کند که تمام انسانها خلقت خدا هستند (کولسیان ۱۶:۱)، و خدا تمام جهان را دوست می دارد (یوحنا ۱۶:۳)، اما تنها آنانیکه دوباره متولد شده اند، فرزندان خدایند (یوحنا ۱۲:۱؛ ۵۲:۱۱؛ رومیان ۱۶:۸؛ اول یوحنا ۱:۳-۱۰)

در کتاب مقدس، هرگز از گمشدگان به عنوان فرزندان خدا اشاره نشده است. افسسیان ۳:۲ به ما می گوید که پیش از آنکه نجات یافته باشیم، «به‌‌طبع محکوم به غضب خدا بودیم» (افسسیان ۱:۲-۳). رومیان ۸:۹ می گوید که «فرزندان جسمانی نیستند که فرزند خدایند، بلکه فرزندان وعده، نسل ابراهیم شمرده می‌شوند.» به جای اینکه به عنوان فرزندان خدا مولود شده باشیم، در گناه به دنیا آمدیم، که ما را از خدا جدا می سازد و ما را با شیطان یعنی دشمن خدا در یک صف قرار می دهد (یعقوب ۴:۴، اول یوحنا ۸:۳). عیسی گفت، «اگر خدا پدر شما بود، مرا دوست می‌داشتید، زیرا من از جانب خدا آمده‌ام و اکنون در اینجا هستم. من از جانب خود نیامده‌ام، بلکه او مرا فرستاده است» (یوحنا ۴۲:۸). سپس عیسی در چند آیه بعد در یوحنا ۴۴:۸ به فریسیان می گوید که «شما فرزندان پدر خود، ابلیس هستید و آرزوهای پدر خود را به عمل می آورید.» این واقعیت که افرادیکه نجات ندارند فرزندان خدا نیستند، در اول یوحنا ۱۰:۳ نیز دیده می شود: «فرزندان خدا و فرزندان ابلیس این‌‌گونه آشکار می‌شوند: آن که پارسایانه عمل نمی‌کند، از خدا نیست، و چنین است آن که برادر خود را محبت نمی‌نماید.»

ما زمانی که نجات می یابیم، فرزندان خدا می شویم چرا که از طریق رابطه با عیسی مسیح در خانواده خدا به فرزندی پذیرفته می شویم (غلاطیان ۵:۴-۶؛ افسسیان ۵:۱). این به وضوح در آیاتی نظیر رومیان ۱۴:۸-۱۷ دیده می شود: «…زیرا آنان که به‌‌وسیله روح خدا هدایت می‌شوند، پسران خدایند. چرا‌که شما روح بندگی را نیافته‌اید تا باز ترسان باشید، بلکه روح پسرخواندگی را یافته‌اید که به‌‌واسطه آن ندا در‌‌می‌دهیم: “اَبّا، پدر.” و روح، خود با روح ما شهادت می‌دهد که ما فرزندان خداییم. و اگر فرزندانیم، پس وارثان نیز هستیم، یعنی وارثان خدا و هم‌ارث با مسیح. زیرا اگر در رنجهای مسیح شریک باشیم، در جلال او نیز شریک خواهیم بود.» آنانیکه نجات یافته اند، «از طریق ایمان به مسیح عیسی فرزند خدایند» (غلاطیان ۲۶:۳) چرا که خدا بنا‌بر خشنودی اراده خود، ما را از پیش تعیین کرد تا به ‌‌واسطه عیسی مسیح از مقام پسرخواندگی او برخوردار شویم» (افسسیان ۵:۱)

اینک خدای امید
شما را از کمال شادی و آرامش
در ایمان آکنده سازد،
تا با قدرت (روح القدس)
سر شار از امید باشید.
رومیان ۱۵ ؛۱

جواب براساس آیات کلیدی کلام خداوند:

 “کینه و رنجش”:

ولی‌ وقتی‌ دعا می‌کنید اگر نسبت به کسی‌ کینه دارید، او را ببخشید، تا پدر آسمانی شما نیز از سر تقصیرات شما بگذرد و شما را ببخشد…( مرقس ۱۱ : ۲۵ )

 “انگیزه غلط و نادرست”:

وقتی‌ هم درخواست می‌کنید، خدا به دعا‌هایتان جواب نمیدهد، زیرا هدفتان نادرست است، شما در پی‌ بدست آوردن چیز‌هایی‌ هستید که باعث خوشی‌ و لذتتان میشود.( یعقوب ۴ : ۳ )

“بی‌ ایمانی و‌ شک و تردید”:

اما وقتی‌ از او درخواست می‌کنید، شک به خود راه ندهید، بلکه یقین داشته باشید که خدا جواب دعا‌هایتان را خواهد داد، زیرا کسی‌ که شک می‌کند، مانند موجی است در دریا که در اثر وزش باد به اینسو و آنسو رانده میشود. چنین شخصی‌ نمی‌تواند تصمیم قاطعی بگیرد. پس اگر با ایمان دعا نکنید، انتظار پاسخ نیز از خدا نداشته باشید…( یعقوب ۱ : ۶ – ۸ )

تنبلی دردعا و نا امید ی :

دردعا صبور باشید و ☄️اراده خدا را باتمامی جان ودل بطلبیدنه فکرهای خودتان را
 تا جواب دعاهایتان را در راستای اراده خداوند دریافت نمایید . زیرا  خدای ما  «امین » است وهر که طبق اراده اش درخواست کند، بدست خواهد آورد، هر که جستجو کند، خواهد یافت، و هر که در بزند در به رویش باز خواهد شد

(لوقا ۱۱ : ۹ – ۱۰)

خبر خوشی که برای شما داریم این است که، در حدود دو هزار سال پیش، خدا بخاطر عشق و محبت خود، قدم آشتی با انسان گناهکار را برداشت یعنی حاضر شد مظهر و یا از لحاظ روحانی، پسر خود عیسی مسیح را به جهان بفرستد تا مثل یک قربانی کامل و بی‌عیب، بخاطر ما و برای پرداخت جریمه گناهان ما، بر روی صلیب بمیرد. انجیل شریف، یوحنا، فصل سوم، آیه ١۶ می‌فرماید: “زیرا خدا جهانیان را آنقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد بلکه صاحب حیات جاودان شود”. همچنین کلام خدا در رومیان، فصل سوم، آیات ٢۴ تا ٢۶ می‌فرماید: “اما با فیض خدا همه بوساطت عیسی مسیح که آنان را آزاد می‌سازد، بطور رایگان، نیک محسوب می‌شوند. زیرا خدا مسیح را بعنوان وسیله‌ای برای آمرزش گناهان که با ایمان بخون او بدست می‌آید در مقابل چشم همه قرار داده و با این کار، خدا عدالت خود را ثابت نمود زیرا درگذشته بسبب بردباری خود گناهان آدمیان را نادیده گرفت تا در این زمان، عدالت خدا کاملاً بثبوت برسد، یعنی ثابت شود که خدا عادل است و کسی را که به عیسی ایمان می‌آورد نیک می‌شمارد.

به عبارتی دیگر، چرا هنوز ما گاهی با گناه در کشمکش قرار می‌‌گیریم؟ عزیزان، اگر چه بعد از لحظه‌ نجات، ما حیاتِ ابدی روحانیِ جدیدی را دریافت می‌‌کنیم، ولی بدن‌های فیزیکی ما، هنوز در موقعیتِ گناهکار قبلی خود باقی می‌‌ماند. پولس رسول این مهم را در رومیان ۷: ۱۸ چنین شرح می‌‌دهد: ۱۸ می‌دانم که در من یعنی در طبیعت نفسانی من جایی برای نیکویی نیست زیرا اگر چه میل به نیکی کردن در من هست ولی قدرت انجام آن را ندارم‌. آمین! پولس رسول همچنین برای این کشمکش بین جسمِ فیزیکی گناهکارِ قدیمی مانده با ما، و خواستِ فکری جدیدمان می‌‌فرماید: ۲۲ باطنأ از شریعت خدا لذت می‌برم، ۲۳ ولی می‌بینم فرمان دیگری بر بدن من حاکم است که با فرمان حاکم بر ذهن من می‌جنگند و مرا اسیر فرمان گناه می‌سازد یعنی اعضای بدن مرا مطیع خود نموده است‌. آمین! رومیان ۷: ۲۲ – ۲۳ سوال دیگری که باید به آن پاسخ دهیم این است که؛ “بنابر این، چگونه بر گناه غلبه کنیم و مطابق و شایستهٔ موقعیتِ جدیدمان در ایمانمان به عیسی مسیح، خداپسندانه زندگی کنیم؟” عزیزان، پیروزی ما بر گناه، توسطِ نو سازی فکرمان آغاز می‌‌گردد! پولس رسول در افسسیان ۴: ۲۲ – ۲۴ می‌‌فرماید: ۲۲ شما باید از آن زندگی‌ای که در گذشته داشتید، دست بکشید و آن آدمی که در پیش بودید از خود دور سازید، زیرا او فریب شهوات خود را خورده و در راه هلاکت است‌. ۲۳ دل و ذهن شما باید کاملا نو شود ۲۴ و شخصیت تازه‌ای را که در نیکی و پاکی حقیقی و به صورت خدا آفریده شده است به خود بپوشانید‌. آمین! توجه بفرمأیید. ما فکرمان را نو نمی کنیم تا شخصی نو شویم، بلکه ما فکرمان را نو می‌‌کنیم چرا که روح القدس ما را نو ساخته است! عزیزان، مبدل به خلقتی تازه شدنِ ما، در لحظه‌ ی‌‌ ایمانمان به عیسی مسیح حاصل می‌‌گردد. در حالی که، نو سازی افکارمان، در طی مرحلهٔ تقدیسِ ما به تدریج صورت می‌‌گیرد. افکار ما یکشبه کاملاً نو نمی شوند. تقدیسِ ما هم یکشبه حاصل نمی گردد. مرحلهٔ تقدیس ما، که همان دوری از هر گناه و شبیه عیسی مسیح شدن می‌‌باشد، تا روزی که زنده هستیم ادامه خواهد داشت. برای پیشرفت در مرحلهٔ تقدیس، باید دست در دستِ روح القدس، فروتنانه هر روز با او زندگی کنیم. ما باید خود را نسبت به گناه مرده انگاریم

 زمانی که تمام بشر یک قوم بود با یک زبان و با یک هدف شرارت‌بار، خدا زبان‌شان را منقسم کرد تا هدف‌شان را باطل سازد و ایشان را پراکنده کند. اما در پنطیکاست، نقشۀ الهی این بود که همۀ مؤمنین به‌واسطۀ روح‌القدس یک قوم گردند و یک هدف داشته باشند که همانا اعلام معرفت عیسای مسیح به جهان می‌باشد؛ و به ایشان یک زبان بخشیده شد تا این هدف را تحقق بخشند، و آن زبان محبت است. به گفتۀ پولس، خدا «… این مسئولیت را به ما سپرده تا پیغام این آشتی را به دیگران نیز برسانیم… ما سفیران مسیح هستیم. خدا به‌وسیلۀ ما با شما سخن می‌گوید» (دوم قرنتیان ۵:‏۱۸و۲۰). این دعوتی است والا و افتخاری است بس عظیم برای هر ایماندار.

امروز، این است مفهوم و پیام پنطیکاست برای ما!

پنطیکاست یعنی رابطه‌ای جدید با خدا، آغازی جدید، زندگی جدید، هدفی جدید، پیامی پیروزمند، و اطمینان از حیاتی نو در ملکوت جدید خداوند! باشد که در این پنطیکاست خداوند قلب و وجود شما را مالامال از قدردانی نماید، قدردانی به‌خاطر این هدیۀ پرارزش!

فانوس های دریایی از موج ها نمی ترسند زیرا برپایه های مستحکمی از جنس بتن بر روی صخره ها ساخته شده و سرپا ایستاده اند. ولی موج های عظیم را بادها بلند می کنند و آنها را در اوج حرکتشان به حال خود رها می سازند و هر چه بالاتر رفته باشند محکم تر به زیر می آیند.
برای نترسیدن از موج های شرایط زندگی می باید از درستی باورها و استحکام پایه های ایمانی که داری مطمیٔن باشی.
پولس می‌گوید: “می دانم به چه کسی ایمان دارم و مرا یقین است که او قادرست مرا تا به روز آخـر حفظ کند.”
(دوم تیمو تایٔوس ۱: ۱۲)
پولس از یک باور تجربی و به یقین رسیده در زندگی شخصی اش صحبت می کند، نه از یک عقیده آلوده به تعصب و خلسه احساساتی. زیرا چندین بار در دریا شکسته کشتی شده و بارها از حوادث مرگبار به فیض رهابخش خدا رهایی یافته.
او به تجربه روزانه شرایط زندگی اش یقین دارد که به کی ایمان آورده.
من و شما چطور؟
جلیل سپهر

قبل از اینکه بخواهید اصل ۹۰ به ۱۰ را بخوانید باید بدانید که این اصل تمامآ مربوط به عکس العمل شما نسبت به اتفاق های مختلف است. اینکه این اصل زندگی شما را متحول خواهد کرد یا نه به عکس العمل شما نسبت به این مطلب مربوط می شود.

اگر به چشم «یک مزخرف دیگه» بهش نگاه کنید قطعآ عمل نخواهد کرد، البته من هم از شما نمی خواهم بدون تفکر قبولش کنید فقط قبل از اینکه فراموشش کنید با ذهن باز و بی طرف درباره اش فکر کنید و چند بار امتحانش کنید.
اصلآ چی هست این ۹۰ به ۱۰؟
این اصل میگه ۱۰ درصد زندگی خارج از کنترل ولی ۹۰ درصد آن تحت کنترل ما است و خوب یا بد بودن آن به عکس العمل ما مربوط می شود. تاخیر ساعت پرواز هواپیما، خراب شدن ماشین یا فوت یکی نزدیکان مان دست ما نیست، ما روی این ۱۰ درصد کنترلی نداریم ولی ۹۰ درصد باقی متفاوت است! ما می تونیم تصمیم بگیریم که چطوری باشه. چطوری؟ با عکس العمل هامون.
نگذارید مردم روی زندگی شما تاثیر منفی بگذارند، هنر عکس العمل می تواند بدترین شرایط را به بهترین شرایط تبدیل کند. بگذارید یک مثال بزنم:
سر میز صبحانه نشسته اید که یکدفعه دست دختر کوچک تان به لیوان چای می خوره و همش میریزه روی لباس شما. چیزی که اتفاق افتاده ابدآ تحت کنترل شما نبوده.
اما کاری که شما بعد از افتادن این اتفاق می کنید همه چیز را مشخص می کند!
شما قاطی می کنید! با عصبانیت سر دخترتان داد می زنید. او شروع به گریه کردن می کند. حالا با خشم همسرتان را به خاطر گذاشتن لیوان چای روی لبه میز دعوا می کنید و با عجله می روید بالا و لباس تان را عوض می کنید و بر می گردید پایین. اما می بینید دخترتان به خاطر گریه کردن نتوانسته صبحانه اش را تمام کند و برای مدرسه رفتن آماده شود. سرویس دخترتان می رود!
همسرتان باید سریع برود سر کار ، شما ماشین را بر می دارید تا دخترتان را به مدرسه برسانید. چون عجله دارید جایی که باید با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنید با سرعت ۹۰ رانندگی می کنید. شما بعد از هدر دادن ۳۵ هزار تومان برای جریمه سرعت غیرمجاز با ۱۵ دقیقه تاخیر به مدرسه می رسید. دخترتان با عجله بدون خداحافظی به طرف در می دود.
با نیم ساعت تاخیر می رسید به محل کارتان اما می بینید کیف تان را فراموش کرده اید! روز شما به گند کشیده شده! و همینطور بیشتر به گند کشیده می شود!
بالاخره با خستگی بر می گردید خانه و بدیهی است که جو خانه مثل هر روز نیست و همسر و دخترتان از شما دلخور هستند و هر سه تای تان روز بدی داشته اید.
چرا؟ به خاطر عکس العمل شما هنگام صبحانه خوردن.
چرا شما روز افتضاحی داشتید؟
الف) تقصیر چای بود؟
ب) تقصیر دختر تان بود؟
پ) تقصیر پلیس بود؟
ت) تقصیر خودتان بود؟
جواب قطعآ «ت» است. ریختن چای تقصیر شما نبود اما عکس العمل شما به ریختن چای تنها در همان پنج ثانیه روز شما رو خراب کرد.

حالا ببینید این روز می توانست چطوری باشه:
چای می ریزه روی شما. دخترتان خیلی ناراحت می شود.
شما می گویید «عیبی نداره عزیزم، دفعه بعدی حواستو بیشتر جمع کن»
حوله را از روی صندلی بر می دارید و سریع می روید بالا، پیراهن دیگه ای می پوشید و کیف تان را بر می دارید و سریع میایید پایین، در همین لحظه دخترتان را از پنجره می بینید که سوار سرویس شد و برای شما دست تکان داد.
شما پنج دقیقه زود به کار تان می رسید، به همکاران تان سلام می کنید و با نشاط و انرژی روی کار تان تمرکز می کنید.
دو سناریو مختلف، شروع های یکسان ، پایان های خیلی متفاوت!
چرا؟ به خاطر عکس العمل شما!

اجازه ندهید اتفاق های مختلف روز و زندگی شما را مختل کند چون هر عکس العمل اشتباه می تواند ضرر زیادی به همراه داشته باشد.
به شما می گویند شاید از کارتان اخراج شوید؟
به جای اینکه عذا بگیرید و بی خواب بشید و استرس بگیرید دنبال یک کار تازه باشید. قبول دارم وقتی واقعآ این موضوع پیش بیاد کار سختیه و نمیشه فقط راجع به یه چیزی حرف زد ولی سعی تان را بکنید. خواهید دید که قوی تر و قوی تر می شوید.
هواپیما تاخیر داره؟ برنامه کاری تان را به هم زده؟
به جای فحش دادن به زمین و زمان و اخم کردن به مهمان دار ها از وقت تان برای یاد گرفتن چیز های تازه یا شناختن بقیه مسافر ها استفاده کنید. گاهی این کار ها که به نظر مسخره می آیند (مثلآ شناختن سایر مسافر ها هنگام تاخیر هواپیما) زندگی تان را طوری متحول می کنند که خودتان باورتان نمی شود. فرصت های خوب همیشه آن لحظه که انتظار دارید سر راهتان نمی آیند گاهی باید خودتان ماجرا جو باشید و آنها را پیدا کنید.
عصبانی بودن و از روی عصبانیت رفتار کردن همه چیز را بدتر می کند. مثالش را به خوبی می دانید!
حالا اصل ۹۰ به ۱۰ را به خوبی شناخته اید، کاری که باید بکنید این است که با بستن این صفحه آن را از یاد نبرید و آن را در موقعیت های واقعی در زندگی تان به کار بگیرید. فقط یک بار امتحان کنید، مثلآ در یک جر و بحث سعی کنید  مثال بالا همه چیز را به طرز مثبت تغییر دهید و اگر همه چیز خوب پیش رفت عین این پست فکر کنید که اگر این کار را نمی کردید چه اتفاق هایی می توانست بیفتد.

مداد سیاهی که من دارم می تواند اثرهای چند صد هزار دلاری خلق کند اما من نمی توانم! بستگی داره کی چطوری ازش استفاده کنه.
اصل ۹۰ به ۱۰ و امثال آن می تواند بدترین زندگی ها را به بهترین زندگی ها تبدیل کند. باز هم بستگی داره کی چطوری ازش استفاده کنه.
منبع : مرکز پژوهشهای مسیحی (متفرقه)

صلیب قدرت و حکمت خداست ، خدای که ما به آن ایمان داریم و مطابق وعده اش راهی فراهم ساخت که از طریق قربانی فرزندش ، فرزندی که در قدوسیت و پاکی زیست و تنها هدفش حفظ اراده و اطاعت از پدرش بود.

عیسئ در لوقا ۲۲:۴۲ این طور نزد پدر دعا کرد:
ای پدر ، اگر اراده توست ، این پیاله را از من دور کن. اما نه اراده من بلکه ارده تو به انجام برسد.

هدف عیسئ در این آیه فقط دنبال کردن اراده پدر و اطاعت و سر سپردگی از پدرش بود . او خواست و نقشه پدرش را بر هر اراده دیگری ترجیح داد آنقدر که با میل و رغبت جان دادن بر روی صلیب را ترجیح داد.

او این طرح را جامه عمل پوشاند تا طریقی فراهم کند تا ما بتوانیم با او در جایهای رفیع و بلند آسمانی زیست کنیم و به صلح و آشتی با خدای خالق زمین و آسمان برسیم.

عیسئ مطابق کتاب کولسیان فصل ۲، تمامی قدرتها و ریاستهای جهانهای تاریک را بر روی صلیب شکست داد و قدرت آنها را باطل ساخت و از این روست که برای یک ایماندار پیام صلیب قدرت خداست.

زیرا امروز این قدرت به ما داده شده که در نام عیسئ مسیح قدرتهای تاریکی را خلع صلاح کنیم و قدرت دروازه های جهنم که به هلاکت ابدی منجر میشود را ببندیم. پس این پیام برای من و شما خبر از پیروزی دارد.

ولی عیسئ مسیح یک انتظار از ما دارد و آن اینست که همانطور که خود در اراده پدر رفتار کرد، ما نیز در اطاعت کلام او زندگی کنیم تا به این وسیله درهای باز گناه که به دنیای تاریکی منتهی میشود را ببندیم.

عمل عیسئ بر روی صلیب کامل و بی نقص بود پس ما نیز به عنوان شاگردان و خادمین موظف هستیم از کلام او و با هدایت روح القدس و حکمتی که او به ما میدهد با هوشیاری محافظت کنیم.

نخستین اشاره به تعمید روح‌القدس در عهد جدید، مربوط به یحیای تعمید دهنده می‌گردد (متی ۳: ۱۱؛ مرقس ۱: ۸؛ لوقا ۳: ۱۶). یحیی گفت که تعمید او، به آب است، اما مسیح موعود ایمانداران را به روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد. در مورد تعمید آب، شبان کلیسا شخص ایماندار را به آب تعمید می‌دهد؛ اما در مورد تعمید روح‌القدس، خود عیسی شخص ایماندار را به روح‌القدس تعمید می‌دهد. عیسی خودش اصطلاح تعمید روح‌القدس را به کار می‌برد و بین تعمید یحیی با آب و تعمید روح‌القدس تمایز قائل می‌شود. عیسی همچنین تعمید با روح‌القدس را تجربه‌ای می‌داند که به هنگام وقوع آن، روح‌القدس بر شاگردانش نازل می‌شود و آنان قوت می‌یابند (اعمال ۱: ۸). در اعمال ۱: ۴ و لوقا ۲۴: ۴۹، عیسی به شاگردانش می‌فرماید که منتظر یافتن این قدرت باشند.
شاگردان منتظر دریافت این تجربه ماندند و در روز پنطیکاست تعمید روح‌القدس را یافتند (اعمال ۲: ۱-۴). آنان با قدرتی که روح‌القدس بدیشان بخشید، شروع به تکلم به زبانهای دیگر کردند. بعدها شاهد آن هستیم که عطایای روح‌القدس توسط رسولان و شماسان در کلیسای اولیه به کار گرفته می‌شود (اعمال باب‌های ۳-۹). در عهد جدید به اشخاصی اشاره شده که از سوی روح‌القدس عطایای خاص و قدرت می‌یافتند (اول قرنتیان باب‌های ۱۲-۱۴؛ دوم قرنتیان ۱۲: ۱۲؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ دوم تیموتائوس ۱: ۶).

در ابتدا کلمه‌ بود و کلمه‌ نزد خدا بود و کلمه‌ خدا بود. ۲ همان‌ در ابتدا نزد خدا بود.
یوحنا باب ۱ آیه ۱ و ۲ از ترجمه قدیم

در ابتدا کلمه بود. کلمه مسیح بود. یوحنا می‌نویسد: کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد (آیۀ ۱۴). آنچه که یوحنا درست در ابتدای انجیلش می‌گوید، این است که مسیح انسانی عادی نبود. وی «کلمۀ» خدا بود و پیش از آفرینش جهان با خدا بود
کلمه یعنی مسیح، در ابتدا وجود داشت. پیش از آنکه جهان شکل گیرد، مسیح وجود داشت (یوحنا ۱۷: ۵). اولین آیه در کتاب مقدس چنین می‌فرماید: در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید (پیدایش ۱: ۱). لیکن مسیح پیش از این ابتدا با خدا بود. خدا آغازی ندارد؛ او همواره وجود داشته است؛ و خدا همواره «کلمه»اش را با خود داشته است. خدا هرگز بدون «کلمه» نبوده است.
«کلمه» نزد خدا بود. این بدین معنی است که به طریقی میان خدا و کلمه تفاوت وجود دارد؛ آنها از یکدیگر متمایزند درست همانگونه که یک پدر از پسر خود متمایز است. لیکن یوحنا سپس می‌گوید که کلمه خدا بود (آیۀ ۱). مسیح نه تنها با خدا بود بلکه خدا بود. مسیح نه تنها پسر خدا است، بلکه خود خدا می‌باشد. مسیح خداست به صورت یک انسان. وی تنها تجسم حقیقی خدای زنده است که ۲۰۰۰ سال پیش بر روی زمین آمد. عیسی به شاگردانش فرمود: «هر که مرا دید، خدا را دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹). «من در پدر و پدر در من است» (یوحنا ۱۴: ۱۱). «من و پدر یکی هستیم» (یوحنا ۱۰: ۳۰)

چند جمله کاربردی اما اشتباه در بشارت به مردم دنیا:

 
✖️خداوند برای شما برنامه و نقشه عالی دارد!

✖️ خداوند بر در قلب تو ایستاده است و تو باید تنها در را باز کنی!

✖️اگر به عیسی ایمان بیاورید تمام مشکلات شما حل خواهد شد!

دلیل اشتباه بودن و جملات جایگزین:

✔️ از آنجا که نمی دانیم طرف مقابل جزو برگزیدگان است یا هلاک شوندگان:
پس می گوییم که اگر به عیسی ایمان نیاورید، بخاطر گناهان خودتان نقشه ای جز داوری و هلاکت در انتظارتان نیست.

* آن نقشه عالی تنها برای برگزیدگان می باشد:
رومیان ٢٨:٨/اول قرنتیان ٩:٢/ افسسیان ٢۴:۶
بهتر است پس از اعلام خطر مژده و خبر خوش انجیل را اعلام کرد.

✔️ خداوند در کتاب مکاشفه ٢٠:٣ در باب کوبیدن در با “کلیسای لائودکیه” سخن می گوید. باید اشاره کنم تعریف کلیسا یعنی “جمع ایمانداران” (متی ٢٠:١٨) عیسی مسیح روی سخنش منحصرا در این قسمت ایمانداران می باشد. حتی اگر متصور بشویم که غیر ایمانداران به صورت فیزیکی به کلیسا بیایند اما ایشان تا زمان تولد تازه جزء (تن خداوند = کلیسا) قرار نمی گیرند.

✔️ عیسی گفت در دنیا به شما جفا می رساند و از شما متنفر خواهند بود.
متی ١١:۵ دوم تیموتائوس ١٢:٣
بنابراین عیسی مسیح وعده حل مشکلات مردم را نداده است، کما اینکه مشکلات نیز در نام خداوند قابل گشایش است (فیلیپیان ١٩:۴)

این مواردی ست که نمونه های مشابه اش در “پرستش” “موعظه” و “تعلیم” در کلیسا به وفور یافت می شود.

تنها با مطالعه مستمر، نظامند کتاب مقدس و الهیات قادر خواهید بود نقاط ضعف در کلیسا را به نقطه های قوت تغییر دهید. به کمک روح خداوند.

– شماس مانی محمدی

۱پس دیگر برای کسانی‌که در اتّحاد با مسیح عیسی به سر می‌برند هیچ محکومیّتی وجود ندارد، ۲زیرا فرمان حیات‌بخش روح‌القدس که در اتّحاد با مسیح عیسی یافت می‌شود، مرا از فرمان گناه و مرگ آزاد کرده است. ۳آنچه را که شریعت به علّت ضعف طبیعت نفسانی نتوانست انجام دهد، خدا انجام داد. او فرزند خود را به صورت انسان جسمانی و گناهکار، برای آمرزش گناهان بشر فرستاد و به این وسیله گناه را در ذات انسانی محکوم ساخت. ۴خدا چنین کرد تا احکام شریعت به وسیلهٔ ما که گرفتار طبیعت نفسانی خود نیستیم، بلکه مطیع روح خدا می‌باشیم، بجا آورده شود. ۵زیرا کسانی‌که بر طبق خواهش‌های نفس زندگی می‌کنند، همیشه در فکر چیزهای نفسانی هستند ولی کسانی ‌که مطیع روح خدا هستند، در فکر چیزهای روحانی می‌باشند. ۶عاقبت دلبستگی به امور نفسانی، مرگ و عاقبت پیروی از امور روحانی، حیات و آرامش است. ۷زیرا دلبستگی به امور نفسانی، دشمنی با خداست. چنین شخصی از شریعت خدا اطاعت نمی‌کند و در واقع نمی‌تواند اطاعت نماید. ۸بنابراین انسانهای نفسانی نمی‌‌توانند خدا را خشنود سازند.
۹اگر روح خدا در وجود شما ساکن است شما اشخاصی روحانی هستید، نه نفسانی. هرکه روح مسیح را ندارد، از آن او نیست. ۱۰امّا اگر مسیح در وجود شما ساکن است، حتّی اگر بدن شما به علّت گناه محکوم به مرگ باشد، روح خدا به شما حیات می‌بخشد، چون شما کاملاً نیک محسوب شده‌اید. ۱۱اگر روح خدا که مسیح را پس از مرگ زنده گردانید، در وجود شما ساکن باشد، همان‌طور که او را پس از مرگ زنده گردانید، به وسیلهٔ همان روح‌‌القدس که در شما ساکن است، به جسم فانی شما هم حیات خواهد بخشید.
۱۲پس ای برادران من، ما مدیونیم، امّا نه به طبیعت نفسانی خود و نه به پیروی از خواهش‌های نفس. ۱۳زیرا اگر مطابق طبیعت نفسانی خود زندگی کنید خواهید مرد. امّا اگر به یاری روح خدا، کارهای جسمانی را نابود سازید، خواهید زیست. ۱۴کسانی ‌که به ‌وسیلهٔ روح خدا هدایت می‌شوند، فرزندان خدا هستند. ۱۵زیرا آن روحی که خدا به شما داده است، شما را برده نمی‌‌سازد و موجب ترس نمی‌شود، بلکه آن روح شما را فرزندان خدا می‌گرداند و ما به کمک این روح در پیشگاه خدا فریاد می‌کنیم: «ابا، ای پدر.» ۱۶روح خدا با روح ما با هم شهادت می‌دهند که ما فرزندان خدا هستیم ۱۷و اگر فرزندان او هستیم، در آن صورت، وارث -‌یعنی وارث خدا و هم ارث با مسیح- نیز هستیم و اگر ما در رنج مسیح شریک هستیم، در جلال او نیز شریک خواهیم شد

کتاب ایوب درباره مردی ست که بسیار حکیم ، ثروتمند و نیکوکار بود ولی ناگهان مصیبت دامنگیرش میشود. همه ده فرزندش را در یک طوفان وحشتناک از دست میدهد. همه ثروتش از بین میرود و خودش هم به مرضی دردناک مبتلا میشود!
ایوب دل آزرده و خشمگین سئوال میکند: “چرا من به این دنیا آمده ام ؟ چرا هنگام تولد نمردم!” …
کتاب مقدس- ایوب فصل ٣

با در نظر گرفتن تمام ضررها و دردها و رنج های شخصی، به دنیا آمدنش نوعی اتلاف وقت به نظر می رسید!
ولی خدا در آن زمان می دانست چه می کند و اکنون هم می داند چه می کند.

یعقوب درباره او چنین نوشت: « ما اشخاص صبور و پر تحمّل را خوشبخت می‌دانیم. شما دربارهٔ صبر و تحمّل ایّوب شنیده‌اید و می‌دانید خداوند سرانجام با او چه کرد. زیرا خداوند بی‌نهایت رحیم و مهربان است. »
کتاب مقدس – نامه یعقوب فصل ۵: آیه ۱۱

اگر کسی اینها را به ایوب می گفت، باورش نمی شد، ولی با این وجود حقیقت داشت . امروز هم  این برای ما  حقیقت دارد.
ایوب ایمان تجارتی نداشت که به خاطر سودجویی و رفاه شخصی با خدا چانه بزند.
ایوب دلایل خداوند را برای مشکلات و مصائب خود نمی فهمید، ولی به اعتماد نمودن به نیکویی خداوند ادامه داد. او بر این اعتقاد بود که خداوند او را فراموش نکرده ، هر چند دلیل رنج و مصیبت خود را نمیتواند درک کند. ایمان یعنی همین!

عزیزان ؛ آنچه در زندگی ما اتفاق می افتد خارج از اقتدار خداوند نیست. وقتی درد و رنج و یا مصیبتی دامنگیر کسی میشود، خداوند راههایی را هم فراهم میکند تا در آخر آن شخص کامیاب و سرافراز شود. کافیست که به خداوند اعتماد کنیم و از او بخواهیم که ما را در این شرایط سخت و پیچیده تقویت کند و تسلی دهد.

سختیهای زندگی به ما کمک میکند بفهمیم خداوند چقدر رحیم و مهربان است.  نزد او به دعا کردن ادامه دهید او خداست و قادر متعال .

دعا میکنم ای عزیز؛ محبت پدرمان خدا و لطف و رحمت خداوندمان عیسی مسیح و رفاقت و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند. آمین

پری روح القدس یعنی وارد شدن در عمق هایی که ما را از دنیای نفسانی، دنیای جسمانی، دنیای فاسد شریر حاضر و از حملات شیطانی محفوظ نگه می دارد چون میرویم جلوتر و شیطان در جایی که روح خدا پر است جایی ندارد. آمین

پری روح یعنی زندگی غنی و دولتمند در خداوند، یعنی مستی و زندگی تحت کنترل روح خدا، یعنی پوششی برای تمامی خلاء ها و کمبودهای درونی ما. و به معنای وارد شدن در عمق های خداست.

ما اگر از روح القدس پرنشویم مجبوریم از چیزهای دیگری پر شویم.
برای پری قلب ما از روح القدس ۳ کار بایستی انجام دهیم:

۱- اول بایستی خالی شویم. اولین چیزی که خدا از ما میخواهد خالی شدن است در حضور خدا و از گناهانمان توبه کنیم.
وقتی ما صمیمانه توبه می کنیم و خودمان را خالی می کنیم روح القدس جا پیدا می کند که ما را پر سازد.
کلام خدا میگوید توبه کنید به جهت آمرزش گناهانتان، تعمید یابید و عطایای روح القدس را خواهید یافت. و روح القدس قدرت میدهد که بتوانیم آن خلاء را پر کنیم.

۲- در وهله دوم بایستی قلبمان را تمییز کنیم و کاملا قلبمان را بشوییم. ما باید اجازه بدهیم، خون پاک عیسئ مسیح ما را تقدیس کند، پاک کند و بشوید و وارد زندگی مقدس کند.

۳- در وهله سوم بایستی خودمان را در حضور خدا آزاد و رها بگذاریم که روح القدس هدیه زبانها را هم‌ به ما میدهد که ما بتوانیم خیلی وسیع تر و عمیق تر و گسترده تر با آن رابطه برقرار کنیم و فقط محدود نباشد به زبان فارسی یا زبانی که فقط بلد هستیم.
هر جا روح خدا هست آنجا آزادیست.
این سپردن ما بایستی سپردن واقعی باشد

بعضی گمان می برند که کلمات خدا و خداوند یک معنی می دهند. اما باید دانست که کلمه خداوند در اصل به معنی ارباب و صاحب است. در ادبیات کلاسیک فارسی، کلمه خداوند در همین معنا به کار رفته است.

خدا هم خدای ماست و هم خداوند ما. یعنی او هم خالق ماست و هم ارباب و صاحب و مولا و سرور ما. به همین دلیل است که در عهد عتیق وقتی از خدا نام برده اند، برای احترام به او از اصطلاح «خداوند خدا» استفاده کرده اند، یعنی « ارباب ما خدا» یا « صاحب ما خدا».

در عهد جدید، کلمه خداوند برای عیسی مسیح نیز به کار برده شده است. کاربرد این اصطلاح برای مسیح دو معنی می داده است. در وهله اول، همان معنی ارباب و مولا و سرور را ادا می کرده است. وقتی رسولان و سایرین او را خداوند صدا می کردند، در واقع او را پیشوا و سرور خود اعلام می کردند.

در قرون اولیه مسیحیت، همین امر موجب آزار و قتل مسیحیان شد. امپراطوران روم، خود را ارباب و ولی نعمت اتباع و رعایای خود می دانستند. وقتی مقامات رومی از مسیحیان می خواستند که همچون سایر اتباع روم، امپراطور را « خداوند» بخوانند، ایشان از این کار سر باز می زدند، چون ایمان داشتند که اربابشان فقط عیسی مسیح است. ولی نعمت ایشان فقط مسیح بود.

اما در کاربرد خاص کلمه خداوند برای مسیح، این اصطلاح به الوهیت او نیز اشاره دارد. در این معنا، این اصطلاح او را وجودی الهی اعلام می دارد.

مذهب را می توان اینگونه تعریف کرد “ایمان به خدا یا خدایان و پرستش آنها که معمولا بصورت انجام اعمال و تشریفات مذهبی صورت می گیرد.” و یا “هر سیستم خاص ایمانی، پرستشی و غیره که شامل اصول و قوانین اخلاقی و رفتاری می باشد.” بیش از نود درصد از جمعیت دنیا به نوعی دنباله روی یک مذهب هستند. مشکل اینجاست که مذاهب زیاد و گوناگونی در دنیا وجود دارند. اما کدام مذهب درست است؟ مذهب حقیقی کدام است؟

دو عنصر و اصل رایج در همه مذاهب، قوانین و تشریفات مذهبی آن دین هستند. برخی مذاهب اصولا چیزی بیشتر از یک لیست قوانین و باید و نبایدها نیستند که انسان باید آنها را انجام دهد تا بعنوان شخصی متعهد به آن مذهب و در نتیجه دارای یک رابطه درست و صحیح با خدای آن مذهب باشد. دو نمونه از چنین مذاهبی ، اسلام و یهودیت هستند. اسلام پنج اصل دارد که باید انجام شود و یهودیت صدها دستور و سنت دارد که باید نگاه داشته شوند. هر دو مذهب، تا اندازه ای، ادعا می کنند که انسان با اطاعت از قوانین مذهبی و به جا آوردن اصول آن، در یک رابطه صحیح با خدا قرار می گیرد.

مذاهب دیگر بیشتر تمرکز بر روی انجام تشریفات دارند تا اطاعت از یک سری قوانین. با تقدیم قربانی، اعمال خاصی انجام دادن، و یا خدمتی کردن، غذای خاصی خوردن، و غیره، شخص می تواند با خدا در رابطه صحیح قرار گیرد. بارزترین نمونه یک مذهب تشریفاتی، کاتولیک روم می باشد. کاتولیک روم معتقد است که با تعمید دادن نوزاد با آب، با شرکت در تجمع کاتولیکها، با اعتراف گناه نزد یک کشیش، با دعا به قدیسین در بهشت، با تدهین توسط یک کشیش قبل از مرگ، و غیره و غیره، خدا شخص را بعد از مرگ به بهشت راه می دهد. بودیسم و هندویسم هم از نوع مذاهب تشریفاتی می باشند، و تا حدودی هم مذاهبی بر اساس قانون و اصول گرایی هستند.

مذهب حقیقی نه اصول گرا است و نه تشریفاتی. مذهب حقیقی رابطه با خداست. دو موردی که همه مذاهب در آن با یکدیگر اتفاق نظر دارند این است که، انسان به نوعی از خدا جدا شده است و اینکه نیاز دارد دوباره با خدا آشتی کند . مذهب دروغین در جستجوی این مشکل با انجام قوانین و تشریفات است. مذهب حقیقی این مشکل را با تشخیص این واقعیت که تنها خدا می تواند این جدایی و رابطه قطع شده را اصلاح کند و این کار را نیز انجام داده ، حل کرده است. .مذهب حقیقی این مطالب را در نظر می گیرد:

– همه ما گناه کرده ایم و از خدا جدا شده ایم (رومیان فصل ۳ آیه ۲۳).

– اگر رابطه قطع شده دوباره وصل نشود نتیجه آن مرگ و جدایی ابدی از خداوند خواهد بود. ( رومیان فصل ۶ آیه۲۳)

— خدا در جسم عیسی مسیح نزد ما آمد و بجای ما مرد، تنبیهی را که ما سزاوار آن بودیم به گردن گرفت، و از مردگان قیام کرد تا نشان دهد که مرگ او پرداخت بهای کامل گناهان ما بود ( رومیان فصل ۵ آیه ۸؛ اول قرنتیان فصل ۱۵ آیه های ۳ تا۴؛ دوم قرنتیان فصل ۵ آیه ۲۱).

– اگر ما عیسی مسیح را بعنوان تنها نجات دهنده خود دریافت کرده و مرگ او را بعنوان پرداخت بهای کامل گناهانمان قبول کنیم، بخشیده شده و نجات می یابیم، آزاد می شویم، با خدا آشتی خواهیم کرد و خدا ما را تبرئه می کند (یوحنا فصل ۳ آیه ۱۶، رومیان فصل ۱۰ آیه های ۹ تا۱۰ ، افسسیان فصل ۲ آیه های ۸ تا ۹).

مذهب حقیقی نیز قوانین و تشریفات دارد، اما تفاوت بزرگی که وجود دارد این است که در مذهب حقیقی، قوانین و تشریفات بخاطر سپاسگزاری از نجاتی که خدا برای ما فراهم نموده است، انجام می شود و نه تلاش برای رسیدن به نجات. مذهب حقیقی، مسیحیتی که بر اساس کتاب مقدس است، قوانینی دارد (قتل نکن، زنا نکن، دروغ نگو، و غیره) و تشریفاتی هم دارد (غسل تعمید با آب و عشاء ربانی یا شام خداوند). انجام این قوانین و تشریفات رابطه شخص را با خدا برقرار نمی کند، بلکه این قوانین و تشریفات نتیجه برقراری ارتباط با خدا، از طریق لطف خدا و ایمان به عیسی مسیح بعنوان تنها نجات دهنده، می باشد. در مذهب دروغین کارهایی باید انجام شود(قوانین و تشریفات) تا لطف خدا را بدست آورند. مذهب حقیقی یعنی پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده و در نتیجه آن، برقرار مجدد رابطه با خداوند می باشد و سپس کارهای تشریفاتی فقط از سر عشق به خداوند و صمیمی تر شدن با او انجام میگیرد.

جواب: عیسی مسیح به ما هشدار داد که «مسیح ها و پیامبران دروغین» خواهند آمد که حتی برگزیدگان خدا را فریب دهند (متی فصل ۲۴ آیه های ۲۳-۲۷، دوم پطرس فصل ۳ آیه ۳ ؛ یهودا آیه های ۱۷-۱۸). بهترین راه محافظت خود از معلم دروغین و تعالیم دروغین او دانستن حقیقت است. برای شناخت یک معلم تقلبی باید حقیقت را یاد گرفت. هر ایمانداری که کلام حقیقت را درست دریابد (دوم تیموتائوس فصل ۲ آیه ۱۵) و با دقت کتاب مقدس را مطالعه کند، می تواند تعالیم دروغین را تشخیص دهد. مثلا ایمانداری که کارهای پدر، پسر و روح القدس را در متی فصل ۳ آیه های ۱۶-۱۷ خوانده باشد فورا هر تعلیمی را که تثلیث را قبول نداشته باشد رد می کند. بنابراین قدم اول مطالعه کتاب مقدس است و بعد مقایسه آن تعالیم با کتاب مقدس است.

عیسی مسیح گفت “درخت را از میوه آن خواهیم شناخت” (متی فصل ۱۲ آیه ۳۳). وقتی دنبال میوه می گردیم، سه آزمایش مخصوص است که باید در مورد هر تعلیمی انجام داد تا بتوان صحت آن تعلیم را تعیین کرد:

۱) این معلم درباره عیسی مسیح چه می گوید؟ در متی فصل ۱۶ آیه های ۱۵-۱۶، عیسی مسیح پرسید «سپس پرسید: شما مرا که می‌دانید؟ شمعون پطرس جواب داد: مسیح، فرزند خدای زنده!» و برای این جواب پطرس «برکت یافته» خوانده شد. در دوم یوحنا آیه ۹، می خوانیم «زیرا اگر از تعالیم مسیح منحرف شوید، از خدا نیز منحرف خواهید شد. اما اگر به تعالیم مسیح وفادار بمانید، خدا را نیز خواهید داشت. به این ترتیب، هم پدر را خواهید داشت و هم پسر را». به عبارتی، عیسی مسیح و کار نجات او بالاترین اهمیت را دارد و باید از هر کس که برابری مسیح با خدا را انکار می کند و قربانی شدن او را ناچیز می شمارد و یا انسان بودن عیسی را رد می کند بر حذر بود. اول یوحنا فصل ۲ آیه ۲۲ می گوید «دروغگوی واقعی کیست؟ هر که بگوید عیسی همان مسیح نیست، دروغگوست؛ او همان دَجّال است، زیرا نه به خدای پدر ایمان دارد و نه به فرزند خدا».

۲) آیا این معلم انجیل را بشارت می دهد؟ انجیل یعنی خبر خوشی که براساس کتاب مقدس درباره مرگ عیسی، دفن او، و قیامش است (اول قرنتیان فصل ۱۵ آیه های ۱-۴). هر چند که حرفهای قشنگی وجود دارند که «خدا شما را دوست دارد»، «خدا می خواهد ما گرسنگان را غذا بدهیم»، و «خدا می خواهد شما ثروتمند باشید» اما اینها پیغام کامل انجیل نیستند. همانطور که پولس در غلاطیان فصل ۱ آیه ۷هشدار می دهد، البته بعضی از مردم شما را گیج می کنند و سعی می کنند جلوی پخش انجیل عیسی مسیح را بگیرند. هیچکس، حتی واعظین عالی حق این را ندارند که پیغامی را که خدا به ما داده است عوض کنند. «اگر کسی مژدۀ نجات دیگری، غیر از آنچه که پذیرفته‌اید، به شما ارائه دهد، لعنت خدا بر او باد!» (غلاطیان فصل ۱ آیه ۹).

۳) آیا این معلم شخصیتی را نشان می دهد که خداوند را جلال دهد؟ در مورد معلمان دروغین، یهودا آیه ۱۱ می گوید «وای به حال آنان، زیرا از «قائن» سرمشق می‌گیرند که برادرش را کشت؛ مانند «بلعام» رفتار می‌کنند که بخاطر پول، دست به هر کاری می‌زد؛ مانند «قورح» عمل می‌کنند که از دستور خدا سرپیچی کرد. به همین دلیل، دچار لعنت الهی شده، هلاک خواهند شد». بعبارت دیگر، یک معلم دروغین می تواند با غرور (قائن نقشه خدا را رد کرد)، با طمع (بلعام برای پول نبوت کرد)، و با بی اطاعتی (قورح خود را بالاتر از موسی قرار داد) شناخته شود. عیسی گفت از چنین مردمی برحذر باشید و آنها را از میوه های ایشان بشناسید (متی فصل ۷ آیه های ۱۵-۲۰).

برای مطالعه بیشتر، کتابهایی از کتاب مقدس را که بطور مخصوص درباره مبارزه با تعالیم غلط در کلیساست بخوانید: غلاطیان، دوم پطرس، اول یوحنا، دوم یوحنا، و یهودا. اغلب مشکل است که یک معلم یا پیامبر دروغین را تشخیص دهیم. شیطان خود را بشکل فرشته نور در می آورد (دوم قرنتیان فصل ۱۱ آیه ۱۴)، و خادمان او خود را بشکل خدمتگزاران پارسا در می آورند (دوم قرنتیان فصل ۱۱ آیه ۱۵). فقط با آشنایی دقیق با حقیقت می توان معلم و پیامبر دروغین را تشخیص داد.

آن کس که با من نان می‌خورد بر ضد من برخاسته است‌. ( یوحنا ۱۸:۱۳)

سطحی یا عمـیق  بودن زخـم های عاطــفی به آهسـته یا محکم زدن ضربه ها ربطی ندارد بلکه به  رابطه سطحی و یا عمیق با شخصی مـربـوط  اسـت که دارد ضـربه میزند . 

چقدر اینروزها زخم رفیق و ضربه  دوست زیاد شده . گویا نان و نمک خوران به نمکـدان شکستن عادت کرده اند و خنجر های نامردمی دوباره به صحنه بازگشته و خصوصا در بـیـن دوسـتی های دختـران و پسران و حتی همسران مشـتری  بـسیار زیادی دارد. 

با زخـم رفـیــق چه باید  کرد ؟ 
⚡️مسیح از یهودا که او را بخاطر سی پاره  نقره  به دشمن فروخت بطور طبیعی ناراحت شده ام متنفر نشد و کینه نگرفت و نگذاشت خیانت یهودا اعصابش را بهم بریزد و افکارش را کنترل کند و ازهدفـش باز بماند چـرا ؟ 

✨چون مشغول کار بزرگـتری بود او به “زخـم صلیبی میاندیشید که باعث شـفای تمام دلهای زخمی بشود”  او ضربه یهودا را در برابر زخم صلیب مانند ”  گزیدن مورچه ای در برابر نـیـش مـار سـمی” میدانست .

در نـتـیـجه  : 

💫برخورد پیروزمندانه مسیح باعث پشیمانی یهودا شـد هرچند متاسفانه توبه نکرد و ازعذاب وجـدان خود را حلق آویـــز نمود. این شــهادت تاریخ ست همیشه همینطور بوده زیرا که قانون طبیعت ست.

⚡️تمام خنجر هاییکه در تاریکی باغ جتسیمانی از پشت به رفیقان زده میشوند در روشـنایی صبح فردای صلیب کمـانه کــرده و به دل خــود نـارفیـقان میروند. لطفا بخاطـر خیانت دیگران  بخـودت و اطرافیانت و آینده ات خیـانـت نکن و انتقام نارفیقان را از رفیقان نگیر. تو آینده مبارکی در پیش رویت داری .
هرگزنگذار کسیکه امروزت را  خــراب  کرده  فــردایت را  کنترل کنـد آمین. 
 جلیل سپهر

بعضی از ادیان، و عقاید تعصبی آنها باعث جنگ های مذهبی شده و پیروان این مذاهب خود را در راه ایمانشان قربانی می کنند؛ این افراد را شهید می نامند. همینطور که به عنوان مثال در اسلام شهدای بسیاری وجود داشته اند و دارند و خواهند داشت!
در مسیحیت این موضوع کاملاً فرق می کند، مرگ عیسی مسیح روی صلیب یک مرگ شهیدی برای اعتقاد به مذهبش نبود.
مسیح شهید نشد!
اگر اینطور نیست پس چرا مسیح روی صلیب مرد؟
کی مسیح را کشت و چرا؟
عید قیام یکی از بزرگترین عیدهای مسیحیت است. در این عید مرگ مسیح، دفن مسیح و قیام مسیح را مسیحیان در سراسر دنیا جشن می گیرند- نه سوگواری بلکه جشن.
چرا جشن؟
مرکز یا نقطه اصلی مسیحیت این  سه عملکرد عیسی مسیح است: “مرگ او”، “دفن او” و “قیام او”.
چرا مرگ مسیح؟
وقتی خدا انسان اولیه (آدم و حوا) را آفرید، خدا نسل بشر را در آدم نهاد، هر تصمیمی که آدم می گرفت تصمیم کل انسانها بحساب می آمد. مثل پدر یک خانواده که تصمیم هایش باعث تأثیر در سرنوشت کل خانواده اش میشود.
آدم تصمیم به گناه گرفت، و از فرمان خدا نااطاعتی کرد. تصمیم آدم بر مبنای کلام شیطان بود. آدم با نااطاعتیش از کلام خدا با شیطان    هم ذات شد. و ذات گناه بوسیله آدم به همه انسانها منتقل شد.
انجیل می فرماید: رومیان ۱۲:۵
“گناه به وسیله یک انسان به جهان وارد شد و گناه، مرگ را به همراه آورد. در نتیجه، چون همه گناه کردند مرگ همه را در بر گرفت.”
کلمه مرگ در این آیه به معنای جدایی از خدا و هم ذات شدن با ذات شیطانی است. انسانها بوسیله گناه آدم از خدا جدا شدند، و مرگ همه را در بر گرفت. در انجیل از سه نوع مرگ صحبت می شود.
مرگ روحانی : قطع رابطۀ انسان با خدا و هم ذات شدن با شیطان
مرگ جسمانی: قطع رابطۀ روحِ  انسان با نفس و جسمش
مرگ ابدی: قطع رابطۀ انسان با نور و خدا تا به ابد.
هدف تمام مذاهب بجز مسیحیت و یهودیت این است که انسان را با اعمال نیک به خدا نزدیک کنند. رفتار نیک، گفتار نیک و کردار نیک نقطه اصلی تمام مذاهب انسانی است.
در مسیحیت این هدف فرق می کند. ذات گناه و شیطان بوسیله کارهای خوب ما از ما بیرون نمی آید.
خدا بوسیلۀ مسیح، این ذات گناه را از ما گرفت.
به چه طریق؟
“بوسیلۀ تعویض”
خدا بایستی گناهان آدمیان را داوری کند! بخشش گناه یک مسئلۀ بی ارزشی است. اگر خدا گناهان افراد را ببخشد، عدالت خدا زیر سئوال میرود!
مذهب می گوید: “اگر اعمال خوب ما بیشتر از اعمال بد ما باشد خدا ما را میبخشد.” مثل این میماند که یک دزد به یک قاضی بگوید: “من چون به افراد فقیر خیلی کمک می کنم دزدی های مرا ببخش؟”
اگر قاضی این کار را انجام دهد، عدالت آن قاضی زیر سئوال میرود! عدالت یعنی مجازات کار بد و پاداش کار خوب. خدا با بخشیدن ذات گناه ما را عوض نمی کند. بخشیدن یک دزد، ذات دزدی او را از او نمی گیرد! پس در عدالت الهی اولین چیزی که بایستی از بین برود ذات گناه است. ذات گناه مثل یک ماشین است که گناه تولید می کند.
خدا این ذات گناه ما را روی مسیح که بی گناه بود گذاشت و جای ما را با او عوض کرد. صلیب جای تعویض ذات است.
 نویسنده: شبان رضا صفا

یکشنبه نخل، یکی از اعیاد مسیحیان است که قبل از یکشنبه عید قیام میباشد. این عید یادآور، ورود پیروزمندانه  عیسی به اورشلیم است که واقعه ی آن در هر چهار انجیل قید شده است، و قبل از دستگیر شدن مسیح در روز پنجشنبه مقدس و مصلوب شدنش در روز جمعه مقدس ( جمعه الصلیب) میباشد. یکشنبه نخل، شروع هفته ی مقدس است.

بسیاری از کلیساها این یکشنبه را یکشنبه رنج می نامند “Passion Sunday” چون آغاز هفته ی مقدس است و تا یک هفته یعنی تا یکشنبه ی عید قیام ادامه دارد. (در این یک هفته بسیاری از مسیحیان روزه می گیرند و به یاد رنج ها و زخم های مسیح، در توبه و دعا خود را وقف خداوند  میکنند.)

در یکشنبه ی نخل، بسیاری از کلیساها، مسیحیان چوب هایی که شبیه نخل شده (یا از درخت نخل آن را بافته اند) را در دست میگیرند و در حیاط کلیسا حرکت میکنند و سرود میخوانند به نشانه و یادآوری روزی که عیسی  سوار بر کره الاغی؛ قدم به اورشلیم گذاشت و مردم در جلوی پاهایش شاخه های نخل را پهن میکردند، نخل که در فرهنگ یهودی و رومی؛ برای پسر پادشاه یا برای خدایان استفاده میشد و مسیح چون پسر خدا و پادشاه اسراییل است، مردم اینکار را بر طبق سنت و هم بر طبق نبوتی که توسط انبیا برای مسیح شده بود؛ انجام میدادند، همینطور رداهایشان را بعنوان احترام، برجلوی پاهای او بر زمین پهن میکردند و این سرود را میخواندند: هوشیانا هوشیانا(متبارک باد) “مبارک است آنکه به نام خداوند می آید..یکشنبه نخل۳

همینطور در هر چهار انجیل، قید شده که ورود پیرزمندانه مسیح به اورشلیم یک هفته قبل از قیام او از مردگان انجام شده است. در زکریا باب ۹ آیه ۹ قید شده و پیشگویی شده که:

 “ای قوم من، شادی کنید و از خوشحالی فریاد برآورید، چون پادشاهتان نزد شما میآید! او نجات دهنده ای پیروزمند است و با فروتنی، سوار بر کره الاغی میآید!”

که نمایانگر این است که عیسی، با وجود عصبانیت و حضور اعضای عالی شورای یهود؛ اعلام میکند که پادشاه یهود است. مسیح کره الاغ را بسمت اورشلیم میرانده و مردم شادی کنان و با جشن و سرود او را مشایعت میکردند و بر زیر قدمهایش شاخه های نخل میگذارند و این سرود از مزمور ۱۱۸ آیه ۲۵ و ۲۶ را میسرودند:

“مبارک است آنکه به نام خداوند می آید! از خانه خداوند شما را برکت میدهیم…”

در فرهنگ شرق، کره الاغ نماد حیوانی است که صلح را به همراه دارد، درست برعکس اسب؛ که نماد جنگ است. وقتی مسیح کره الاغ را به سمت اورشلیم می رانده، او میخواسته به این مطلب و موضوع یادآوری کند که او شاهزداه ی صلح است نه پادشاهی خشمگین که خواهان جنگ باشد.

در انجیل لوقا باب ۱۹ آیه ۴۱ تا ۴۴ میخوانیم که وقتی مسیح به اورشلیم نزدیک شده به شهر نگاه کرد و با غم برای اورشلیم گریه کرد وگفت:

“کاش که تو، حتی تو، در این روز تشخیص میدادی که چه چیز برایت صلح و سلامت به ارمغان می آورد. اما افسوس که از چشمانت پنهان گشته است. زمانی خواهد رسید که دشمنانت گرداگرد تو سنگر خواهند ساخت و از هر سو محاصره ات کرده، عرصه را بر تو تنگ خواهند نمود؛ و تو و فرزندانت را در درونت به خاک و خون خواهند کشید. و سنگی بر سنگ بر جا نخواهند گذاشت؛ زیرا از موعد دیدار خداوند با خودت غافل ماندی.”

وقتی سرتاسر کتاب مقدس را جستجو می کنیم، نمونه هایی از افرادی را می یابیم که برای درک تاخیرهای خدا دچار کشمکش بودند. برای مثال، انتظار طولانی ابراهیم برای داشتن پسر را در نظر بگیرید. یا سالهای دراز حبس یوسف که قربانی شرایطی بی رحمانه شده بود. یا همچنین، سرنوشت تیره و تار و طولانی موسی در بیابان، پیش از آنکه برای رهایی قومش و هدایت آنان به سوی سرزمین موعود فراخوانده شود. روش تاخیر در زندگی بسیاری از شخصیت های کتاب مقدس به شکلی برجسته نوشته شده، که بارزترین آنان، خداوندگار ماست که سالهای بسیار را در سکوت، در کوچه های تنگ و باریک ناصره سپری فرمود.

وقتی سالها شتابان می گذرند و وعده ای که خدا داده بود، جامه عمل نمی پوشد،زندگی بسیار گیج کننده و بغرنج می گردد. ما به فرصت هایی که از دست رفته اند، می نگریم و فریاد بر می آوریم: 

💥( چرا ؟  چرا ؟  چرا؟  )💥

هنگامی که با وعده ای مواجه می شویم که دچار تاخیر شده، نخستین کاری که باید انجام دهیم، این است که با دقت بررسی کنیم و ببینیم که آیا در همان ابتدا، این وعده از جانب خدا بوده، یا اینکه قربانی فکر و خیال شده ایم.

بسیاری از ایمانداران، کلماتی از کتاب مقدس را که فقط مختص به اشخاص خاصی در کتاب مقدس بوده اند، بر می دارند، آنها را به خودشان نسبت می دهند، و بعد، وقتی آنها تحقق نمی یابند، ناامید و سرخورده می شوند.

پس اطمینان حاصل کنید که نکته مورد نظر، واقعاً وعده روشنی بوده که خدا از کلامش به شما داده است. پس از آنکه از این امر اطمینان یافتید، توجه داشته باشید که خدا انتها را  از آغاز می بیند  و مراقب است که  امور   در وقت درست عملی گردند.
در این مورد، نباید ابهام و مغلطه گویی وجود داشته باشد، زیرا به مجرد اینکه واقعیت زمان بندی کامل خدا را زیر سوال ببریم، ذهن خود را به روی هر نوع شک و تردید باز می کنیم.
البته نمی توانیم مانع ورود شک به ذهن خود گردیم، اما می توانیم مانع سکونت آن شویم.

💥هر وعده ای که خدا به شما داده ( و البته اگر مطمئن هستید که آن یک وعده بوده است)، در این صورت، یقین بدارید که جامه عمل خواهد پوشید. نه همیشه در زمان دلخواه شما، بلکه همیشه در زمان او.